من سرهنگ نیستم.. دلتنگم

ساخت وبلاگ

درختى که به فصل سرما هم مقاوم بود
و شاخه هاش از کران تا کران سترگ و تناور بود
به فصل حادثه اما
از ساقه خشکید
.
.

پ.ن: دیشب مدام هاشمى را در خواب میدیدم که زیر لب پیوسته شعرى مى خواند.. و از من مى خواست که آن را جایى بنویسم.. چند بارى شعر را روى تکه کاغذى نوشتم انگار.. اما صبح خبرى از آنها نبود..

.

.

لعنت به خواب ها که کم دامنه و پر هذیان اند.. درست مثل زنده گى

به خانه بر می گردیم...
ما را در سایت به خانه بر می گردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sojoomc بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 13:03